(1) حدیث صد و هشتاد و پنج «1»- زید بن وهب میگوید: علی [علیه السّلام] در محل پل دیزجان برای ما سخنرانی کرد و فرمود: «به من گفته شده گروهی از سمت مشرق بیرون میآیند و در میانشان صاحب پستان است پس با ایشان قتال کن». خوارج به یک دیگر گفتند: با او سخن نگویید میخواهد شما را مانند روز حروراء از جنگ منصرف کند.
پس درگیری آغاز شد و به آنان نیزه پرتاب کردند. مردی از یاران علی [علیه السّلام] گفت: آنان را با نیزه از پا درآورید پس سپاه علی آنان را به محاصره انداخت [از پای درآورد] در آن روز از یاران علی [علیه السّلام] دوازده یا سیزده نفر شهید شدند آن گاه علی [علیه السّلام] فرمود:
در جستجوی کسی که دستش ناقص است برآیید؛ آن روز، روز سردی بود آنان گفتند: نمیتوانیم پس علی [علیه السّلام] بر قاطر پیامبر صلّی اللَّه علیه [و آله] و سلم به نام شهباء سوار و در زمینی گودال وارد شد و فرمود: «در بین این جنازهها بگردید». پس [گشتند و جنازه] وی را بیرون آوردند پس [علی علیه السّلام] فرمود: «هرگز دروغ نگفتهام و [از پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه و آله] دروغ نشنیدهام. اهل عمل باشید و کارها را به یک دیگر وامگذارید، اگر نمیترسیدم که از کارها شانه خالی کنید و آنها را به یک دیگر واگذارید شما را بر آن چه خداوند در این باره مقدّر کرده و بر زبان پیامبر صلی اللَّه علیه [و آله] و سلم جاری ساخته است، آگاه میکردم». آن گاه فرمود: «هم اکنون مردمی در سرزمین یمن نیز در میان مایند». گفتند: چگونه، ای امیر مؤمنان؟ فرمود: «چون میلهایشان با ماست».
ماخذ :ویژگیهای علی بن ابی طالب علیهما السلام ،ص:185