ما در بهشت در یک منزل و یک درجه هستیم
[١٨]-١٨-سلیم بن قیس از علىّ بن ابى طالب علیه السّلام و سلمان و ابو ذر و مقداد، و نیز از ابو سعید خدرى نقل کرده است: روزى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بر دختر خود فاطمه زهرا علیها السّلام وارد شد در حالى که فاطمه زیر دیگى را آتش مىافروخت تا براى اهل خانه خود غذایى بپزد. على علیه السّلام در گوشهاى خوابیده بود، حسن علیه السّلام و حسین علیه السّلام نیز در کنار او خفته بودند، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نشسته با دختر خود مشغول صحبت شد. فاطمه علیها السّلام که خدمتکارى نداشت زیر دیگ را روشن مىکرد. در این هنگام حسن علیه السّلام از خواب بیدار شده خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمد و عرض کرد: بابا جان! آب مىخواهم. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله او را (در آغوش) کشید. سپس برخاست و به سوى شتر شیرده خود آمده با دست خود آن را دوشید. آنگاه کاسه شیر (تازه) را-که (هنوز) کف (هنگام دوشیدن) بر روى آن بود-آورد تا به حسن علیه السّلام بیاشامد. پس حسین علیه السّلام بیدار شده عرض کرد: «بابا جان! آب مىخواهم» ١. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: فرزندم! برادرت که از تو بزرگتر است (پیش از تو) آب خواسته است. حسین علیه السّلام عرض کرد: «باید مرا پیش از او سیراب فرمایى» ٢. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله با نرمى و مهربانى از او مىخواست تا بگذارد (ابتدا) برادرش (حسن) بیاشامد ولى او نمىپذیرفت. فاطمه علیها السّلام عرض کرد: پدر جان! گویا حسن را بیشتر دوست دارى؟ فرمود: او را بیشتر دوست ندارم، هر دو نزد من برابرند جز اینکه حسن اوّل بار آب طلبیده است. من و تو و آنان و این که در خواب است (همگى) در بهشت در یکجا و یک درجه قرار داریم. راوى گوید: این در حالى بود که (هنوز) على علیه السّلام خواب بود و خبر از این ماجرا نداشت.