کرامت امیر مؤمنان علیه السّلام
دوشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۲:۰۱ ب.ظ
[٨٩]-٢۴-راوندى روایت کرده که: مرد سیاه پوستى نزد على بن ابى طالب علیه السّلام آمد و عرض کرد:اى امیر مؤمنان! من دزدى کردهام مرا پاک کن. امیر مؤمنان علیه السّلام در حالى که از او رو بر مىگرداند فرمود: شاید تو از جاى غیر محفوظ و باز دزدى کردهاى، عرض کرد: از جاى محفوظ و در بسته دزدى کردهام. فرمود: شاید نه به حدّ نصاب (که در اجراى حدّ لازم است) دزدى کردهاى. عرض کرد: به حدّ نصاب دزدى کردهام. پس چون سه بار اقرار کرد، امیر مؤمنان علیه السّلام (اجراء حدّ فرمود) ، دست او را قطع کرد، او دست بریدۀ خود را برداشت و رفت، و در راه مىگفت: دستم را برید امیر مؤمنان و امام پارسایان و پیشواى رو سپیدان و آبرومندان و پادشاه بزرگ دین و سرور اوصیا و همچنان حضرت علیه السّلام را مىستود. حسن و حسین علیهما السّلام با او برخورد کرده، این ستایشها را از او شنیدند پس نزد پدر آمده عرض کردند: «در راه مرد سیاه پوستى را دیدم که شما را مىستود» ١. امیر مؤمنان علیه السّلام کسى را فرستاد تا او را بیاورد. چون آمد به او فرمود: دست راست تو را بریدهام و تو مرا مىستایى؟ عرض کرد: اى امیر مؤمنان علیه السّلام! تو مرا پاک فرمودى، محبّت تو با گوشت و خون و استخوانم عجین است، اگر مرا قطعهقطعه کنى محبّتت از دلم نخواهد رفت. امیر مؤمنان علیه السّلام! براى او دعا فرمود و دست بریدهاش را (گرفته) در جاى خود نهاد. پس دستش مثل گذشته، خوب و سالم شد.
۹۳/۱۱/۰۶