بچه کربلا

خبری نیست به جز درد فراق

خبری نیست به جز درد فراق

بچه کربلا

بهتر این بود که خودمو سرگرم کنم . حالا چی بهتر از سرگرم شدن به امام حسین علیه السلام .

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
نویسندگان

۱۳۹ مطلب توسط «رضا نودهی» ثبت شده است

قال الله تعالی:

و قضی ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا اما یبلغن عندک الکبر احدهما، او کلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا کریما...

سوره اسراء: 23.

و خدای تو حکم فرموده که، هیچ کس را جز او نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید اگر هر دو یا یکی از آنها به پیری برسند (که موجب رنج و زحمت باشند) زنهار کلمه ای که رنجیده خاطر شوند مگو و کمترین آزار به آنان مرسان و با ایشان با احترام و بزرگوارانه سخن بگو.

و همیشه پر و بال تواضع و تکریم را با کمال مهربانی نزدشان بگستران و بگو: پروردگارا، به پدر و مادرم رحمت و مهربانی فرما، آنگونه که آنان مرا در کوچکی تربیت کردند.

پیشگفتارگرچه هستی ما از خداست، لیکن سبب زندگی و وجود ما، پدر و مادر است و ما شاخه ای از وجود این دو عزیزیم و میوه ای از بوستان محبت و تربیت و مهر و عاطفه بی نظیر پدر و مادریم.

انسان فراموشکار، وقتی به قدرت و موقعیتی رسید، دوران عجز و کوچکی خویش را از یاد می برد و پدر و مادر و زحمات طاقت فرسای آنان را فراموش می کند، و چه ناسپاسی و کفرانی بدتر از این؟

انسانیت و اخلاق ایجاب می کند که پاسدار این دو گوهر باشیم و در حال حیاتشان از نیکی و احسان و پس از مرگشان از صدقات و یاد نیک غفلت نکنیم. ما امتداد وجودی والدین خودیم و فرزندان ما تداوم وجود مایند، چگونگی برخورد ما با پدر و مادر و احترام و نیکی ما به آنان سبب می شود: که فرزندان ما نیز در نسل آینده، حق شناس و قدردان و نیکوکار به بار آیند. فرزندان ما همانگونه خواهند بود که ما با والدین خویش رفتار می کنیم.

باری... ادای حق والدین و انجام سپاس زحمات آنان نیز مانند حق خدا و شکر نعمتهایش از عهده توانائی ما خارج است و تنها باید زبان به عجز بگشائیم و بال تواضع و فروتنی به زیر پای آندو فرشته بگستریم.

با اینحال، توجه به مقام پدر و مادر و شناخت قدر و منزلت آنان نزد خداوند، زمینه ادای بخشی از حق بزرگ آنان را فراهم می سازد.

روایاتی که در این مجموعه چهل حدیث والدین مطالعه می کنید، ما را با گوشه ای از وظایف خود در برابر والدین آشنا می کند.

توفیق الهی یارمان باد که از نیکوکاران به پدر و مادر خویش به حساب آئیم چرا که رضایت خدا در رضایت آنان است.

خدایا! ما را قدردان زحمات پدر و مادر بگردان.

خدایا! ما را به تربیت نسلی با ایمان و حق شناس و پاکدل و نیکوکار موفق بدار.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۲۵
رضا نودهی

حدیث(1) پیامبر صلی الله علیه واله:

أَنَا زَعِیمٌ بِبَیْتٍ فِی رَبَضِ الْجَنَّةِ وَ بَیْتٍ فِی وَسَطِ الْجَنَّةِ وَ بَیْتٍ فِی أَعْلَى الْجَنَّةِ لِمَنْ تَرَکَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ کَانَ مُحِقّاً وَ لِمَنْ تَرَکَ الْکَذِبَ وَ إِنْ کَانَ هَازِلًا وَ لِمَنْ حَسُنَ خُلُقُه‏

 

من براى کسى که بگو مگو را رها کند، هر چند حق با او باشد و براى کسى که دروغ گفتن را اگر چه به شوخى باشد، ترک گوید و براى کسى که اخلاقش را نیکو گرداند، خانه اى در حومه بهشت و خانه اى در مرکز بهشت و خانه اى در بالاى بهشت ضمانت مى کنم.

خصال ص 144، ح 170


حدیث(2)امام صادق علیه السلام:

أکمَلُ الناسِ عَقلاً أحسَنُهُم خُلقاً؛

عاقل ترین مردم خوش خلق ترین آنهاست.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 1، ص 23 ، ح 17


حدیث(3) پیامبرصلی الله علیه واله:

یَا عَلِیُّ أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِأَشْبَهِکُمْ بِی خُلُقاً قَالَ بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَحْسَنُکُمْ خُلُقاً وَ أَعْظَمُکُمْ حِلْماً وَ أَبَرُّکُمْ بِقَرَابَتِهِ وَ أَشَدُّکُمْ مِنْ نَفْسِهِ إِنْصَافا


به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: آیا تو را خبر ندهم که اخلاق کدام یک از شما به من شبیه تر است؟ عرض کردند: آرى، اى رسول خدا. فرمودند: آن کس که از همه شما خوش اخلاق تر و بردبارتر و به خویشاوندانش نیکوکارتر و با انصاف تر باشد.

من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 370


حدیث (4) امام علی علیه السلام:

لَیسَ الکَذِبُ مِن خَلائِقِ الإِسلامِ؛


دروغگویى از اخلاق اسلام نیست.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 220 ، ح 4379

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۰۹
رضا نودهی

مطالب السؤول ( ـ درباره نیکى هاى اخلاق امام على علیه السلام ): در خوش خُلقى ، بى نهایتْ خوش اخلاق بود ، به گونه اى که از خوش خُلقى بسیار ، به او نسبت شوخْ طبعى مى دادند . با چنین خوش خُلقى و نرم خویى اى ، این برخوردها را ویژه دینداران و نرم خویان مى ساخت و اگر کسى چنین نبود ، با درشتى و تندى با او برخورد مى کرد تا او را ادب کند . حتى نقل شده که در این خصوص ، شعرى سروده است : {۰ با آن که با من نرم خویى پیشه کند ، نرم خویم و با درشتْ خو ، برخوردى سخت دارم. ۰} {۰ الماس نیز چنین است . سُرب در آن تأثیر مى گذارد با آن که خود در آهن ، کارگر است . ۰}

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۳ ، ۱۴:۰۹
رضا نودهی

سلام دوستانی که درباره امام هادی میخوان یه اطلاعات خوب داشته باشن لینک زیر رو کلیک کنن .. .

دانشنامه امام هادی 

 تهیه تنظیم شده توسط مدیر  وبلاگ بچه کربلا

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۳ ، ۱۳:۰۹
رضا نودهی

و از ابوعمارة از مردی از حضرت صادق علیه السلام نقل می کند که: حضرت زین العابدین در شب وفات به فرزندش حضرت باقر علیه السلام فرمود: پسر جان! آبی برای وضوی من بیاور؛ من برخاستم و آبی آوردم. فرمود: این آب را نمی خواهم که در آن میته است. بیرون رفتم و در نور چراغ نگاه کردم، موش مرده ای در آن دیدم. آب دیگری آوردم. حضرت فرمود: پسرم! این شبی است که به من وعده وفات داده اند و درباره ی شتر خود سفارش کرد که حظیره ای برای آن تهیه کنند و به علف او رسیدگی کنند. پس از وفات حضرت شتر را در حظیره کردند، طولی نکشید که بیرون آمد و بر سر قبر آن حضرت رفت و گردن به قبر می زد و صدا می کرد و اشک از چشمانش می ریخت. به حضرت باقر علیه السلام خبر دادند. ایشان آمد و به شتر فرمود: آرام باش. الان برخیز، خداوند در تو برکت قرار دهد! پس شتر دیگر جزع و بی تابی نکرد. حضرت باقر علیه السلام فرمود: پدرم بر آن سوار می شد و به مکه می رفت و تازیانه را به بار می بست و تا هنگامی که به مدینه بر می گشت، او را نمی زد. 

منبع: معجزات امام سجاد؛ حبیب الله اکبرپور؛ نشر الف؛ چاپ دوم تابستان 1383 .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۳ ، ۱۱:۰۹
رضا نودهی
حدیث (1)پیامبر صلی الله علیه واله:

مَن قَلَّمَ اَظفارَهُ یَومَ الجُمُعَةِ یَزیدُ فى عُمُرِهِ و مالِهِ؛

هر کس در روز جمعه ناخن‏هایش را کوتاه کند، عمر و مالش زیاد مى ‏شود.

                                                                                                                                                                                  جامع الأخبار(شعیری) ص 121

حدیث(2) امام صادق علیه السلام:

خُذ مِن شارِبـِکَ وَ اَظفارِکَ فى کُلِّ جُمُعَةٍ فَاِن لَم یَکُن فیها شَىْ‏ءٌ فَحُکَّها لا یُصیبُکَ جُنونٌ وَ لا جُذامٌ وَ لا بَرَصٌ؛
در هر جمعه، اندکى از سبیل و ناخن‏هاى خود را بگیر، و اگر هم چیزى وجود نداشته باشد، آن را (کمى) بساى، [که در این صورت] دیوانگى، جذام و پیسى به تو نمى‏ رسد.

                                                                                                                                                                       کافى(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 490، ح 3

حدیث(3)امام محمد باقر علیه السلام:

اَلْخَیْرُ وَ الشَّرُّ یُضاعَفُ یَوْمَ الْجُمُعَةِ؛

خوبى و بدى در روز جمعه چند برابر (حساب) مى‏ شود.

                                                ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص 143

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۳ ، ۱۷:۱۵
رضا نودهی

بسم رب الشهدا و الصدیقین

میگفت در خاک عراق مشغول تفحص پیکر شهدا بودیم

یکی از بعثی هائی که همراه تیم تفحص بود

شروع کرد به ایراد گرفتن از بچه ها که چرا شما اینقدر اخم میکنید و عبوس هستید

و نهایتا با جسارت تمام گفت که امام شما هم همیشه با اخم در تصاویر ظاهر میشد!

شاید چند دقیقه نشد بچه ها شهیدی را پیدا کردند که بر روی سینه مبارکش

تصویری خندان از حضرت امام نقش بسته بود

انگار تحمل یک طعنه را هم به امام نداشت همانجا دشمن را رسوا کرد…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۳ ، ۱۶:۵۸
رضا نودهی

بسم رب الشهدا و الصدیقین

پلاک نداشت…

اصلا هیچ نوشته ای نداشت…

امیدوار بودم روی زیر پیراهنی اش اسمش رو نوشته باشه

نوشته بود:

«اگر برای خداست بگذار گمنام بمانم»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۳ ، ۱۶:۵۶
رضا نودهی

بسم رب الشهدا و الصدیقین

قبل از اذان صبح برگشت…

پیکر شهید هم روی دوشش بود.خستگی در چهره اش موج می زد…

برگه مرخصی را گرفت.بعد از نماز با پیکر شهید حرکت کردیم.خسته بود و خوشحال.

می گفت:یک ماه قبل روی ارتفاعات بازی دراز عملیات داشتیم.

فقط همین شهید جا مانده بود.حالا بعد از آرامش منطقه،خدا لطف کرد و توانستیم او را بیاوریم.

خبر خیلی سریع رسیده بود تهران.همه منتظر پیکر شهید بودند.

روز بعد از میدان خراسان تشییع با شکوهی برگزار شد.

می خواستیم چند روزی تهران بمانیم.

اما خبر رسید عملیات دیگری در راه است.قرار شد فردا شب از مسجد حرکت کنیم…

با ابراهیم و چند نفر از رفقا جلوی مسجد ایستاده بودیم.

بعد از اتمام نماز بود.مشغول صحبت و خنده بودیم.

پیرمردی جلو آمد.او را می شناختم.پدر شهید بود.

همان که ابراهیم،پسرش را از بالای ارتفاعات آورده بود.سلام کردیم و جواب داد.

همه ساکت بودند.برای جمع جوان ما غریبه می نمود.انگار می خواهد چیزی بگوید،اما!

لحظاتی بعد سکوتش را شکست،آقا ابراهیم ممنونم.زحمت کشیدی،اما پسرم!

پیرمرد مکثی کرد و گفت:پسرم از دست شما ناراحت است!!

لبخند از چهره همیشه خندان ابراهیم رفت.چشمانش گرد شده بود از تعجب،آخر چرا!!

بغض گلوی پیرمرد را گرفته بود.چشمانش خیس از اشک بود.صدایش هم لرزان و خسته:

دیشب پسرم را در خواب دیدم.

می گفت:در مدتی که ما گمنام و بی نشان بر خاک جبهه افتاده بودیم

هر شب مادر سادات حضرت زهرا(س) به ما سر می زد.اما حالا!دیگر چنین خبری نیست…

می گویند: شهدای گمنام مهمانان ویژه حضرت صدیقه هستند!

پیرمرد دیگر ادامه نداد.سکوت جمع ما را گرفته بود.

به ابراهیم نگاه کردم.دانه های درشت اشک از گوشه چشمانش غلت می خورد و پایین می آمد.

می توانستم فکرش را بخوانم.گمشده اش را پیدا کرده…گمنامی!

 

شهیــــــــــد گمنام ابراهیم هادی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۳ ، ۱۶:۵۵
رضا نودهی

ابان مى‌گوید: سلیم گفت: به ابن عباس گفتم: مهمترین چیزى که از على بن ابى طالب علیه السّلام شنیده‌اى به من خبر بده که کدام است؟ سلیم گفت: ابن عباس مطلبى برایم ذکر کرد که قبلا از على علیه السّلام شنیده بودم.

حضرت فرمود: پیامبر صلى اللّٰه علیه و آله در حالى که نوشته‌اى در دستش بود مرا صدا زد و فرمود:

یا على ١، این نوشته را بگیر.

عرض کرد: اى پیامبر خدا، این نوشته چیست؟ فرمود: نوشته‌اى است که خدا نوشته، و در آن نام اهل سعادت و اهل شقاوت از امّتم تا روز قیامت برده شده است. پروردگارم به من دستور داده که آن را به تو بسپارم ٢.

روایت از کتاب سلیم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۳ ، ۰۹:۰۴
رضا نودهی