بچه کربلا

خبری نیست به جز درد فراق

خبری نیست به جز درد فراق

بچه کربلا

بهتر این بود که خودمو سرگرم کنم . حالا چی بهتر از سرگرم شدن به امام حسین علیه السلام .

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
نویسندگان

[١۶]-١۶-طبرى با سند خود از ابو صالح تمّار از حذیفه نقل کرده که گفت: از حسین بن على علیه السّلام شنیدم مى‌فرمود: «به خدا سوگند سرکشان بنى امیّه بر کشتن من فراهم آیند و پیشاپیش آنان عمر سعد خواهد بود» ١. او این سخن را در عصر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله (و دوران خردسالى خود) فرمود. من از او پرسیدم: آیا این خبر را از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدى؟ فرمود: نه، پس خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رسیدم و او را از این خبر آگاه کردم. حضرت صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «علم من علم اوست، و علم او علم من است و ما از حوادث، پیش از آنکه رخ دهند آگاهیم» 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۵۵
رضا نودهی


۵-بحرانى گفته: در بعضى اخبار این چنین آمده است: عربى بادیه‌نشین خدمت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آمده، عرض کرد: اى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نوزاد آهویى را صید کرده آن را جهت هدیه به فرزندان شما حسن و حسین خدمت شما آورده‌ام. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آن را پذیرفت و براى او دعاى خیر نمود. در این هنگام حسن که نزد جدّ خود ایستاده بود خواهان بچّه آهو شد، پیامبر آن را به او بخشید، ساعتى نگذشته بود که حسین آمد و بچّه آهو را نزد برادرش که با آن بازى مى‌کرد دید. گفت: «برادر جان این نوزاد آهو را از کجا آورده‌اى» ١! حسن فرمود: جدم رسول خدا آن را به من داد. حسین شتابان خدمت جدّ خود آمده عرض کرد: «(پدر بزرگ!) به برادرم بچّه آهویى داده‌اى که با آن بازى مى‌کند و به من نداده‌اى» ٢؟ ! این سخن را (با همان لحن شیرین کودکانۀ خود) پیوسته تکرار مى‌کرد. پیامبر ساکت بود، امّا (گاهى) او را آرامش داده با سخنانى نوازش مى‌فرمود، تا آنجا که حسین خواست گریه کند در این گیرودار، نزد درب مسجد سر و صدائى بلند شد. نگاه کردیم دیدیم آهویى همراه نوزاد خود است و پشت سرش گرگى است که آن را به سوى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مى‌راند و با کنار بدن خود آن را رانده تا خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آورد. ماده آهو به سخن آمده با زبان فصیح عرض کرد: اى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله من دو نوزاد داشتم که یکى را صیاد شکار کرده خدمت شما آورد، و آن دیگرى که به او دلخوش بودم برایم ماند. داشتم آن را شیر مى‌دادم که هاتفى صدا زد. اى آهو نوزاد خود را به سوى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ببر، بشتاب، و آن را به او برسان، زیرا حسین روبروى جدّ خود ایستاده و مى‌خواهد گریه کند، همه فرشتگان از عبادتگاههاى خود سر بر افراشته‌اند، اگر حسین بگرید همۀ فرشتگان مقرّب خدا مى‌گریند. و نیز شنیدم که مى‌گفت: اى آهو پیش از آنکه اشک حسین بر گونه‌هایش روان شود خود را برسان، اگر نبرى این گرگ را بر تو چیره خواهم ساخت تا تو و نوزادت را بخورد. اى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله اکنون من این نوزاد خود را خدمت شما آورده‌ام، راه دورى را طى کرده‌ام تا شتابان خدمت شما برسم، اکنون «خدا» و پروردگار را سپاس مى‌گویم که (توانستم) پیش از جارى شدن اشک بر گونه‌هاى حسین خدمت شما برسم. در این هنگام صداى تکبیر و تهلیل اصحاب بلند شد و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله براى آن ماده آهو خیر و برکت طلب کرد، و حسین نوزاد آهو را گرفته خدمت مادرش فاطمۀ زهرا علیها السّلام آورد و بسى شادمان گشت . 
فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۵۴
رضا نودهی

تاریخ دمشق ( ـ به نقل از عبد الرحمان اصفهانى ـ ): حسین بن على علیه السلام به نزد ابوبکر ـ که بر منبر پیامبر صلى الله علیه و آله نشسته بود ـ آمد و فرمود : «از جایگاه پدرم ، پایین بیا» . [ابو بکر] گفت : راست گفتى . این ، جایگاه پدرت است ! و سپس او را در دامان خود نشاند و گریست .

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۰۸
رضا نودهی

الکافى ( ـ به نقل از ابو جارود ـ ): امام باقر علیه السلام فرمود : «هنگامى که اجل حسین علیه السلام در رسید ، وصیّتش را که مکتوب بود، در نوشته اى (نامه اى) در هم پیچیده ، به دخترش فاطمه سپرد و چون شهادت حسین علیه السلام به وقوع پیوست ، فاطمه ، آن را به على بن الحسین علیه السلام سپرد» . به امام علیه السلام گفتم : خدایت رحمت کند ! در آن، چه بود؟ فرمود : «آنچه آدمى زاده از آغاز تا نیست شدن دنیا به آن، نیاز دارد» .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۰۷
رضا نودهی

عیون أخبار الرضا علیه السلام ( ـ به سندش ، از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله  ): امامان علیهم السلام، از نسل حسین اند . هر کس از آنان اطاعت کند ، از خدا اطاعت کرده است و هر کس از آنان سر بپیچد ، از خداى عز و جلسرپیچى کرده است . آنان ، دستگیره محکم و وسیله[ى تقرّب] به خداى عز و جل هستند . 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۰۴
رضا نودهی

مطالب السؤول ( ـ درباره نیکى هاى اخلاق امام على علیه السلام ): در خوش خُلقى ، بى نهایتْ خوش اخلاق بود ، به گونه اى که از خوش خُلقى بسیار ، به او نسبت شوخْ طبعى مى دادند . با چنین خوش خُلقى و نرم خویى اى ، این برخوردها را ویژه دینداران و نرم خویان مى ساخت و اگر کسى چنین نبود ، با درشتى و تندى با او برخورد مى کرد تا او را ادب کند . حتى نقل شده که در این خصوص ، شعرى سروده است : {۰ با آن که با من نرم خویى پیشه کند ، نرم خویم و با درشتْ خو ، برخوردى سخت دارم. ۰} {۰ الماس نیز چنین است . سُرب در آن تأثیر مى گذارد با آن که خود در آهن ، کارگر است . ۰}

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۳ ، ۱۴:۰۹
رضا نودهی

سلام دوستانی که درباره امام هادی میخوان یه اطلاعات خوب داشته باشن لینک زیر رو کلیک کنن .. .

دانشنامه امام هادی 

 تهیه تنظیم شده توسط مدیر  وبلاگ بچه کربلا

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۳ ، ۱۳:۰۹
رضا نودهی

و از ابوعمارة از مردی از حضرت صادق علیه السلام نقل می کند که: حضرت زین العابدین در شب وفات به فرزندش حضرت باقر علیه السلام فرمود: پسر جان! آبی برای وضوی من بیاور؛ من برخاستم و آبی آوردم. فرمود: این آب را نمی خواهم که در آن میته است. بیرون رفتم و در نور چراغ نگاه کردم، موش مرده ای در آن دیدم. آب دیگری آوردم. حضرت فرمود: پسرم! این شبی است که به من وعده وفات داده اند و درباره ی شتر خود سفارش کرد که حظیره ای برای آن تهیه کنند و به علف او رسیدگی کنند. پس از وفات حضرت شتر را در حظیره کردند، طولی نکشید که بیرون آمد و بر سر قبر آن حضرت رفت و گردن به قبر می زد و صدا می کرد و اشک از چشمانش می ریخت. به حضرت باقر علیه السلام خبر دادند. ایشان آمد و به شتر فرمود: آرام باش. الان برخیز، خداوند در تو برکت قرار دهد! پس شتر دیگر جزع و بی تابی نکرد. حضرت باقر علیه السلام فرمود: پدرم بر آن سوار می شد و به مکه می رفت و تازیانه را به بار می بست و تا هنگامی که به مدینه بر می گشت، او را نمی زد. 

منبع: معجزات امام سجاد؛ حبیب الله اکبرپور؛ نشر الف؛ چاپ دوم تابستان 1383 .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۳ ، ۱۱:۰۹
رضا نودهی

ابان مى‌گوید: سلیم گفت: به ابن عباس گفتم: مهمترین چیزى که از على بن ابى طالب علیه السّلام شنیده‌اى به من خبر بده که کدام است؟ سلیم گفت: ابن عباس مطلبى برایم ذکر کرد که قبلا از على علیه السّلام شنیده بودم.

حضرت فرمود: پیامبر صلى اللّٰه علیه و آله در حالى که نوشته‌اى در دستش بود مرا صدا زد و فرمود:

یا على ١، این نوشته را بگیر.

عرض کرد: اى پیامبر خدا، این نوشته چیست؟ فرمود: نوشته‌اى است که خدا نوشته، و در آن نام اهل سعادت و اهل شقاوت از امّتم تا روز قیامت برده شده است. پروردگارم به من دستور داده که آن را به تو بسپارم ٢.

روایت از کتاب سلیم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۳ ، ۰۹:۰۴
رضا نودهی

ابن عباس گفت: در «ذى قار» در خیمۀ على علیه السّلام نشسته بودم، و این در حالى بود که آن حضرت، امام حسن علیه السّلام و عمار را به کوفه فرستاده بود تا مردم را براى شرکت در جنگ دعوت کنند. در این حال حضرت رو به من کرد و فرمود: اى پسر عباس، حسن بر تو وارد مى‌شود در حالى که یازده هزار نفر همراه او هستند باستثناى یک یا دو نفر .

ابن عباس مى‌گوید: پیش خود گفتم: اگر طبق گفته حضرت شود این از همان هزار باب علم است.

هنگامى که امام حسن علیه السّلام با لشکر از دور پیدا شدند به استقبال آنان رفتم و به نویسندۀ لشکر ٣-که نامهایشان همراه او بود-گفتم: چند نفر همراه شما هستند؟ گفت:

یازده هزار نفر باستثناى یک یا دو نفر !

 روایت از کتاب سلیم


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۳ ، ۰۹:۰۱
رضا نودهی