بچه کربلا

خبری نیست به جز درد فراق

خبری نیست به جز درد فراق

بچه کربلا

بهتر این بود که خودمو سرگرم کنم . حالا چی بهتر از سرگرم شدن به امام حسین علیه السلام .

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
نویسندگان

در سالى که بناست حضرت مهدى علیه السّلام ظهور کنند قحطى به‌طور جدى شیوع یافته و در بیستم ماه جمادى الاول چنان بارانى مى‌بارد که از زمان منزل گرفتن حضرت آدم در زمین بى‌سابقه است که این باران تا دهم ماه رجب ادامه مى‌یابد. از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فرمودند:

إذا آن قیام القائم علیه السّلام أمطر الناس جمادى الآخرة و عشر أیام من رجب لم تر الخلائق مثله ١.

وقتى قیام قائم علیه السّلام نزدیک شود در ماه جمادى الثانى و ده روز از رجب، بر مردم بارانى مى‌بارد که خلائق همانند آن را ندیده باشند.

و شیخ مفید در الارشاد چنین آورده است که:

سپس به بیست و چهار باران ختم مى‌شود که زمین را پس از مرگش زنده مى‌کند و برکاتش نمایان مى‌شود.زنده مى‌کند و برکاتش نمایان مى‌شود.

١) . بحار الانوار، ج ۵٢، ص ٣٣٧؛ الزام الناصب، ج ٢، ص ١۵٩؛ تاریخ ما بعد الظهور، ص ١٣٧.

2) . الارشاد، ج ٢، ص ٣٧٠؛ تاریخ ما بعد الظهور، ص ١٣٧.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۳ ، ۰۷:۴۷
رضا نودهی

فاطمه (س) بسان آفتابى بود که از پس ابرها بدر آید ١و على (ع) در هیأت، هم در تنیدگى عضلات و هم در نرمى و چابکى اعضا، شیر را مى‌مانست. 

١) ١٣/٣۵٧ چ نجف) ، دلائل الامامه:١٠، اعلام الورى:٩٠، روضه الواعظین

فاطمه (س) در ظاهر و کردار و سخن شبیه‌ترین مردم به رسول خدا (ص) و على (ع) دروازه شهر علم ٣و برادر همدرد و همراه و جامع فضیلت‌ها و نیکو کردارى‌ها و وارث دانش و حکمت وى بود.

*١) -تاریخ طبرى:۴/١١٧،

*٢) -المعجم الکبیر:٢٢/٣٩٧ ح ٩٨۵

در کتاب ذخائر العقبى محب طبرى آمده است: «ابو بکر از پیامبر (ص) فاطمه را خواستگارى نمود. رسول خدا (ص) به او فرمود که قضا هنوز نازل نگشته است. آنگاه عمر وى را خواستگارى نمود و پیامبر (ص) همان پاسخ به دوست او را تکرار کرد و سپس عده‌اى از بزرگان قریش نیز وى را خواستار شدند که پاسخ پیغمبر (ص) یکى بود.» ١همچنین سید محسن امین به نقل از امام احمد (ابن حنبل) در کتاب الفضائل ٢و از واقدى ٣مى‌آورد که آن دم که على (ع) به خواستگارى فاطمه (س) آمد رسول خدا به وى فرمود: خوش آمدى اى على، این جبراییل است که مرا خبر نمود که خداوند ترا به ازدواج فاطمه درآورده است. ١

شیعه نیز روایت کرده که پیامبر (ص) فرمود: «لو لم یخلق اللّه علیا ما کان لفاطمه کفء.» ٢یعنى اگر خدا على (ع) را نمى‌آفرید فاطمه (س) همتا و کفؤى نداشت» .

١) -ذخائر العقبى:٣٠ چ سال ١٣۵۶ ه، نظم درر السمطین:١٨۴، جواهر العقدین:٢/٢٢٣، منتخب کنز العمال در حاشیه مسند احمد:۵/٩٩، السیره الحلبیة:٢/٢١٧، الصواعق المحرقة:٨۴، تاریخ الخمیس:١/۴٠٧، المعجم الکبیر:٢٢/۴٠٩، صحیح ابن حبان:١۵/٣٩۴، موارد الظمآن:١/۵۵٠، مجمع الزوائد:٩/٢٠۵، مناقب آل ابى طالب:٣/۴٨، المحلى:٩/۴٠٩.
٢) -اعیان الشیعه:١/٣١٢، فضائل الصحابه امام احمد:٢/۶٢۶، کشف الغمة:١/٣۶٨، و ٣۴٨، الریاض النضره:٢/١٨٣، المرقاة:۵/۵٧۴، مناقب ابن شهر آشوب:٣/١٢٨.

٣) -مناقب على بن ابى طالب ابن مغازلى:٣۴۶.

1)بشاره المصطفى:١٣۶ و ١٧۶ و ١٧٩ و ٣٢٨ چ نجف

٢) -امالى شیخ طوسى:٢٧، مناقب ابن شهر آشوب:١/٩٣ 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۳ ، ۰۷:۳۹
رضا نودهی

هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ

۵ بقره

ترجمه: ایشان همان رستگارانند

حدیث: «قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: یا سلمان هذا و حزبه هم المفلحون»

ترجمه: پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به سلمان فرموده است: اى سلمان این (اشاره به حضرت على علیه السّلام کردند) و حزبش رستگارند  .

شواهد التنزیل حسکانى ج ١/۶٩.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۳ ، ۰۷:۳۱
رضا نودهی

اِهْدِنَا اَلصِّرٰاطَ اَلْمُسْتَقِیمَ

(۶) حمد

ترجمه: به راه راست ما را راهبر باش.

حدیث: عن ابن عباس ١قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم لعلى بن ابى طالب:

«انت الطریق الواضح و انت الصراط المستقیم و انت یعسوب المؤمنین ٢» .

از ابن عباس رسیده است که پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به على بن ابى طالب علیه السّلام فرمود: (اى على) تو راه روشن و همان راه راست و پشتوانه و پناه مؤمنان هستى.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۳ ، ۰۷:۲۸
رضا نودهی

حضرت خدیجه سلام الله علیها گوید: هنگامى که فاطمه را باردار شدم، از او احساس سنگینى نمى‌کردم، خفیف و سبک بود، در شکم با من صحبت مى‌کرد، نزدیک وضع حمل که شد چهار زن که زیبایى و نورانیتشان را نمى‌توان توصیف کرد، بر من وارد شدند. یکى از آنان گفت: من مادرت حوّا هستم. دیگرى گفت: من آسیه دختر مزاحم مى‌باشم. سومى گفت: من کلثم خواهر موسى هستم. و دیگرى گفت: من مریم دختر عمران و مادر عیسى مى‌باشم، آمده‌ایم که به کارهاى مربوط به وضع حمل تو رسیدگى کرده تو را در این کار کمک نماییم. پس از لحظاتى فاطمه دیده به جهان گشود، سر بر سجده گذاشته انگشتش را به سوى آسمان بالا کرد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۳ ، ۰۷:۲۳
رضا نودهی

-امام حسن علیه السّلام فرموده است: آیا برخى از اخبار خود را براى شما بازگو کنم؟ گفتند: آرى اى پسر امیر المؤمنین! فرمود: هنگامى که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مسجدش را در مدینه ساخت و در خانۀ خود را به روى مسجد بازگذاشت، مهاجرین و انصار نیز درهایى از خانه‌هاى خود را به طرف مسجد گشودند. خداوند متعال اراده فرمود که فضیلت حضرت محمّد و خاندان والاى او را آشکار کند. جبرائیل نازل شده این دستور را از سوى خداوند متعال آورد: پیش از آنکه عذاب الهى فرود آید، باید همۀ درهایى را که به سوى مسجد باز است، ببندید! نخستین کسى که پیامبر اکرم به او دستور داد در خانه‌اش را ببندد عبّاس بن عبد المطلب عموى حضرت بود. پس از آن که فرستادۀ حضرت، معاذ بن جبل دستور را ابلاغ کرد، عبّاس گفت: بر روى چشم.

از خدا و رسولش اطاعت مى‌کنم. روزى عبّاس به حضرت فاطمه رسید، دید بر جلو در خانه‌اش نشسته و «حسنین» را در کنار خود نشانیده است. روى به حضرت کرده گفت: چرا نشسته‌اید؟ او را نگاه کنید! گویا ماده شیرى است که شیربچگان خود را پیش روى گذاشته و پنداشته که رسول خدا عمویش را بیرون مى‌کند و پسر عمویش را به مسجد راه مى‌دهد؟ حضرت فرمود: منتظر فرمان رسول خدا مى‌ایستیم. عبّاس به او گفت: همانا خداوند متعال به مردم دستور داده است که درهاى خانه‌ها را ببندید و رسولش را از آنان جدا کرده است، شما جان و نفس خود پیامبرید.بعد عمر بن خطّاب از راه رسیده گفت: اى رسول خدا دوست دارم به هنگام رفتن به جایگاه نماز شما را ببینم. اجازه فرمایید روزنه‌اى به مسجد باز کرده تا بتوانم شما را ببینم. حضرت فرمود: خداوند متعال چنین اجازه‌اى نمى‌دهد. گفت:

به اندازه‌اى که بتوانم صورتم را بر آن بگذارم. فرمود: خداوند اجازه نمى‌دهد.

گفت: به اندازه‌اى که بتوانم یکى از چشمهایم را روى آن بگذارم. فرمود: خداوند اجازه نمى‌فرماید و اگر بگویى به اندازۀ یک سر سوزن به تو اجازه نخواهم داد.

سوگند به آن کسى که جانم در دست اوست، من شما را خارج و آنها را داخل نکردم، بلکه خداوند آنان را داخل و شما را خارج کرد. ١

تفسیر امام حسن عسکرى علیه السّلام ص ١٧

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۳ ، ۰۷:۱۹
رضا نودهی

[٨٩]-٢۴-راوندى روایت کرده که: مرد سیاه پوستى نزد على بن ابى طالب علیه السّلام آمد و عرض کرد:اى امیر مؤمنان! من دزدى کرده‌ام مرا پاک کن. امیر مؤمنان علیه السّلام در حالى که از او رو بر مى‌گرداند فرمود: شاید تو از جاى غیر محفوظ و باز دزدى کرده‌اى، عرض کرد: از جاى محفوظ و در بسته دزدى کرده‌ام. فرمود: شاید نه به حدّ نصاب (که در اجراى حدّ لازم است) دزدى کرده‌اى. عرض کرد: به حدّ نصاب دزدى کرده‌ام. پس چون سه بار اقرار کرد، امیر مؤمنان علیه السّلام (اجراء حدّ فرمود) ، دست او را قطع کرد، او دست بریدۀ خود را برداشت و رفت، و در راه مى‌گفت: دستم را برید امیر مؤمنان و امام پارسایان و پیشواى رو سپیدان و آبرومندان و پادشاه بزرگ دین و سرور اوصیا و همچنان حضرت علیه السّلام را مى‌ستود. حسن و حسین علیهما السّلام با او برخورد کرده، این ستایشها را از او شنیدند پس نزد پدر آمده عرض کردند: «در راه مرد سیاه پوستى را دیدم که شما را مى‌ستود» ١. امیر مؤمنان علیه السّلام کسى را فرستاد تا او را بیاورد. چون آمد به او فرمود: دست راست تو را بریده‌ام و تو مرا مى‌ستایى؟ عرض کرد: اى امیر مؤمنان علیه السّلام! تو مرا پاک فرمودى، محبّت تو با گوشت و خون و استخوانم عجین است، اگر مرا قطعه‌قطعه کنى محبّتت از دلم نخواهد رفت. امیر مؤمنان علیه السّلام! براى او دعا فرمود و دست بریده‌اش را (گرفته) در جاى خود نهاد. پس دستش مثل گذشته، خوب و سالم شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۰۱
رضا نودهی

-ابن شهر آشوب با سند خود، از امام حسن مجتبى علیه السّلام نقل کرده که فرمود: امیر مؤمنان علیه السّلام روزى در مسجد کوفه بود. چون تاریکى شب فرا رسید شخصى سفیدپوش از باب الفیل به سوى او پیش آمد، نگهبانان و فدائیان پیش آمدند، امیر مؤمنان علیه السّلام به آنان فرمود: چه مى‌خواهید؟ گفتند: دیدیم این مرد (ناشناخته) به این سو آمد، ترسیدیم آهنگ ترور شما را کرده باشد. فرمود: چنین نیست، برگردید، خدا شما را رحمت کناد، آیا مرا از زمینیان پاس مى‌دارید؟ پس چه کسى از آسمانیان پاسم مى‌دارد؟ آن شخص زمانى دراز نزد حضرت علیه السّلام مانده پرسش مى‌کرد، پس عرض کرد: اى امیر مؤمنان! این تویى که خلافت را زینت و کمال بخشیدى نه آن تو را، و این امّت محمّد صلّى اللّه علیه و آله است که به تو نیازمندند نه تو به آنان، گروهى خود را بر تو پیش انداختند و (به ناحقّ) بر جاى تو نشستند. کیفرشان بر خدا باد، هرآینه تو در دنیا زاهدى و در آسمانها و زمین بلند مرتبه‌اى، تو را در آخرت جایگاههاى فراوانى است که با آنها دیدۀ پیروانت روشن شود، تو سرور أوصیایى برادرت (محمّد مصطفى صلّى اللّه علیه و آله) سرور پیامبران است، سپس یک یک دوازده امام را (نام برده) یاد کرد و برگشت. امیر مؤمنان علیه السّلام به حسن و حسین علیهما السّلام رو کرده فرمود: او را شناختید؟ 
عرض کردند: «او چه کسى است اى امیر مؤمنان؟» ١فرمود: برادرم خضر علیه السّلام است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۰۰
رضا نودهی

-در کتاب «منتخب آثار أمیر المؤمنین علیه السّلام» آمده است: روزى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله-در حالى که امام على بن ابى طالب علیه السّلام نزد او بود-نشسته بود که حسین علیه السّلام وارد شد. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله او را گرفته در دامان خود نشانید و میان دو دیده و لبان او را مى‌بوسید-حسین علیه السّلام شش‌ساله بود-على علیه السّلام عرض کرد: اى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله! آیا فرزندم حسین علیه السّلام را دوست دارى؟ فرمود: چگونه او را دوست نداشته باشم با اینکه او عضوى از اعضاى من است؟ عرض کرد: اى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله! کدام یک نزد شما محبوبتریم، من یا حسین؟ حسین علیه السّلام پاسخ داد: «هر که در شرافت والاتر است او نزد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله محبوبتر و مقرّبتر است» ١. على علیه السّلام فرمود: حسین جان! با من مباهات مى‌کنى؟ عرض کرد: «بله پدر جان! اگر مایل باشى» ٢. على علیه السّلام فرمود: من امیر مؤمنانم، من زبان راستگویانم، من وزیر مصطفایم تا هفتاد و اندى از فضایل خود را شمرد و ساکت شد. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به حسین علیه السّلام فرمود: ابا عبد اللّه! آیا شنیدى؟ آنچه بر شمرد یکدهم از یکدهم از یکدهم فضایل او، و از هزار هزار مزیّتى است که او دارد، او بالاتر از اینهاست. حسین علیه السّلام فرمود: «همۀ ستایشها از آن خداوندى است که ما را بر بیشتر بندگان مؤمن خود و بر همۀ جهانیان برترى داده است. سپس فرمود: اى امیر مؤمنان! در آنچه بر شمردى، راستگو و امینى» ٣. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: فرزندم! اکنون تو فضایل خود را یاد کن. حسین علیه السّلام عرض کرد: «من حسین بن على بن ابى طالب هستم، مادرم فاطمه زهرا علیها السّلام سرور بانوان جهانیان است، جدم محمّد مصطفى صلّى اللّه علیه و آله سرور قاطع همه بنى آدم است. اى على علیه السّلام! مادر من نزد خدا و همه مردم برتر از مادر تو، و جدّ من نزد خدا و همه مردم بهتر و برتر از جدّ توست. من در گهواره بودم که جبرئیل به زبان کودکانه (مرا نوازش مى‌کرد و) با من حرف مى‌زد، و اسرافیل با روى باز و گشاده مرا پذیرا مى‌شد. اى على! تو نزد خدا برتر از منى و من با پدران و مادران و اجداد خود فاخرتر از تو هستم»۴. سپس (برخاسته) دست به گردن على علیه السّلام انداخت و پى‌درپى او را مى‌بوسید، و على علیه السّلام نیز او را مى‌بوسید و مى‌فرمود: حسین جان! خداوند شرافت و بزرگوارى و گران‌مایگى و دانش و بردبارى تو را فزونى بخشد ستم کنندگان بر تو را لعنت کند (و از رحمت خود به دور دارد) . 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۵۸
رضا نودهی


[١٨]-١٨-سلیم بن قیس از علىّ بن ابى طالب علیه السّلام و سلمان و ابو ذر و مقداد، و نیز از ابو سعید خدرى نقل کرده است: روزى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بر دختر خود فاطمه زهرا علیها السّلام وارد شد در حالى که فاطمه زیر دیگى را آتش مى‌افروخت تا براى اهل خانه خود غذایى بپزد. على علیه السّلام در گوشه‌اى خوابیده بود، حسن علیه السّلام و حسین علیه السّلام نیز در کنار او خفته بودند، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نشسته با دختر خود مشغول صحبت شد. فاطمه علیها السّلام که خدمتکارى نداشت زیر دیگ را روشن مى‌کرد. در این هنگام حسن علیه السّلام از خواب بیدار شده خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمد و عرض  کرد: بابا جان! آب مى‌خواهم. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله او را (در آغوش) کشید. سپس برخاست و به سوى شتر شیرده خود آمده با دست خود آن را دوشید. آنگاه کاسه شیر (تازه) را-که (هنوز) کف (هنگام دوشیدن) بر روى آن بود-آورد تا به حسن علیه السّلام بیاشامد. پس حسین علیه السّلام بیدار شده عرض کرد: «بابا جان! آب مى‌خواهم» ١. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: فرزندم! برادرت که از تو بزرگتر است (پیش از تو) آب خواسته است. حسین علیه السّلام عرض کرد: «باید مرا پیش از او سیراب فرمایى» ٢. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله با نرمى و مهربانى از او مى‌خواست تا بگذارد (ابتدا) برادرش (حسن) بیاشامد ولى او نمى‌پذیرفت. فاطمه علیها السّلام عرض کرد: پدر جان! گویا حسن را بیشتر دوست دارى؟ فرمود: او را بیشتر دوست ندارم، هر دو نزد من برابرند جز اینکه حسن اوّل بار آب طلبیده است. من و تو و آنان و این که در خواب است (همگى) در بهشت در یکجا و یک درجه قرار داریم. راوى گوید: این در حالى بود که (هنوز) على علیه السّلام خواب بود و خبر از این ماجرا نداشت.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۵۶
رضا نودهی